ندارد
علیرضا آذر – اثر انگشت
متن آهنگ
متن آهنگ اثر انگشت از میلاد بابایی , علیرضا آذرروز میلاد من است امدم دست کشم به سرو گوش عرق کرده ی دنیای خودمقول دادم که در این شعر فقط خود باشمتا خودم با همه خود باشمو تنهای خودمرد انگشت تو بر سینه ی سیبست هنوزمن غلط کرده و مغضوب خداوند شدمبعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکستمن خریدار تنو جای کمربند شدمشک نکن بی من از این وضع گذر خواهی کردبه نشانی که نمانده است بدنم فکر نکنمن که ازمنطق و دستور حقیقت گفتمبه مضامین مجازی تنم فکر نکنباز با این همه هروقت غمی شیه کشیمن همین نبش کنارو چمنم فکر نکنقول دادم که در اندیشه خود حبس شوم/دل به بالاو بلندای خیالی ندهمدوست دارم که خودم پشت خودم باشمو بس/به تن هیچ عقابی پرو بالی ندهمتو که رفتی پی تابو تپش رود برو/به قدمهای اسیر لجنم فکر نکنمن به دستان خودم گور خودم را کنده ام/به پذیرای دفنو کفنم فکر نکنمن محالم تو به ممکن شدنم فکر نکن/و به آلودگی پیرهنم فکر نکنگرچه رو زخمیمو دست کجو تند زبان/به سرو صورتو دستو دهنم فکر نکنتو که از منزل منقل تبر آوردی باز/هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکنبخت نامرد بزن بد به دلت راه نده/به غم انگیزی فرزندو زنم فکر نکننفسی تازه کنو اره بکش/شاخه بریز به غم جوجه کلاغی که منمفکر نکن شکن نکن بی من از ورته گذر خواهی کردبه نشانی که نماند از بدنم فکر نکنمن که ازمنطق و دستور حقیقت گفتم/به مضامین مجازی تنم فکر نکنباز با این همه هروقت غمی شیه کشی/من همین نبش کنارو چمنم فکر نکنیا که خاکی به سر آیینه ی بکر کنیدیا از این جا به غبار سخنم فکر کنیدشانه بر شانه ی هم پشت به هم ساییدنخورده شن ها صفو صف پشت هم انبوه شدنمثل واگیرترین حادثه دورم کردنقطعه های بدنم بافتی از کوه شدنقد کشیدم سر دوشم به لب ابر رسیدسر براوردمو دیدم که چقدر اروندمعهد کردم که اگر پای کسی فتحم کردقامتش را سر سبابه ی خود میبندمعهد کردم که اگر دست کسی لمسم کردکولی دشت شوم معرکه آغاز کنمدر دلم آهن تف دیده بسیاری هستوای از آن دم که بخواهم دهنی باز کنمآنچنان مست کنم روح بچرخد در منآنچنان نعره زنم سقف زمین چاک شودآنچان شانه بلرزانمو هی هی بکنم که برای همه دشت خطرناک شوداین تهوع که مرا هست تورا خواهند کشتآنچه من خورده ام از حد خودم بیشتر است/میرود بمب دلم فاجعه آغاز کندهر کسی دورتر از عاقبت اندیشتر است/ناگهان شد که زمین نبض جنونش زدو بعدخونم از حلق بجوش آمدو نابود شدم/در جهانی که پر از فرضیه های شدن استواقعا سوختمو باختمو دود شدم/آن که جان کندو خطر کردو به بالا نرسیدآن که دائم هوس سوختن ما میکرد/آنکه از هیچ نگاهی به تماشا نرسیدکاش می آمدو از دور تماشا میکرد/زیر خاکسترم انگار دری باز شدوساقه ی سیب شدم حسرت حوا برخواستسیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک/گردو خاک از لبه ی اقد سریا برخواستشاخه در شاخه فریبم سبدی سیب به چه/دامنی از تب گندم ببرو نانش کنبا سکوتی که تو داری سر زا میمیری/بغض اندوخته را لو بده عصیانش کنشاخه هایم هوس پنجه ی چیدن دارند/من درختم تو به اندازه ی من انساسیمن اسیرم تو برو شاخ زمین را بشکن/گور بابای سرو این همه سرگردانیمنطق جاذبه در فلسفه اش پنهان بود/تا که تقدیر به دستان من افتاد از دستجذبه ی ذهن زمین زیر معما میماند/پاسخ از دامن بود اگر کشفی هستمیوه از دامن من بود اگر روزهو بود/آدم از وسوسه افتاد زمین انسان شداه اگر سیب نبود عشق چه باید میکرد/من رسیدم که دل از بند دل آویزان شدرد انگشت تو بر سینه ی سیبست هنوزمن غلط کرده و مغضوب خداوند شدمبعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکستمن خریدار تنو جای کمربند شدمرد انگشت خودت بود ولی ما خوردیم/شوکران از لب لیوان تو خوردن داردموج کف کرده طوفانیو بی ماهو نگاه/دل به این ورتک تاریک سپردن داردرد انگشت تو بر گودی فنجان من استاز کجا دست به آینده ی فالم بردی/همه دیدن که یک سیب معلق دارملعنتی پیش خودم زیر سوالم بردی/رد انگشت تو بر پیرهن پاره ی منبر تنم جز اثر مرگ مگر چیزی هست/در لباسی که از این معرکه ها میگذردسایه ی بی سرو پاییست اگر چیزی هست/رد انگشت تو بر حلق منو حلق خودتهر دوتامان سر کیفیم که مرگ آمده است/کفن گرم به تن کن که در این قبر غریبتکست آهنگ اثر انگشت علیرضا آذرپیش پای منو تو باز تگرگ آمده استپشت یک میز خزیدیم که بازی بکنیمرو به رو بودن با عشق جگر میخواهداین قمار عاقبتش جان مرا میبازدبا تو سرشاخ شدن دست قدر میخواهدزنده ام هر چه زدی تیغه به شریان نرسیدخیز بردار ببینم خطری هم داریزخم ازاین تیغو تبر تا بخواهی خورده امعشق من اره ی تن تیز تری هم داریتندو کندی همه ی مسله این است فقطخنجرت کندو عجولی که رگی باز کنیمثل پایان غم انگیزترین کرم جهان/سعی داری که پس از مرگ خود اغاز کنیمثل گاوی که زمین خورد خودم را خوردم/تو در اندیشه آن پیله به خود چسبیدیقصه از کوه به این گاو رسیده/تو بگو غیر پروانه شدن خواب چه چیزی دیدیپای در کفش جهان رفته زمین خواهد خورد/قد پاهای خودت کفش به پا کن گل منفکر هم زیستیی با من بیگانه نباش/جا برای خود من باز نکرد آغل مننره گاوی که در اندیشه ی نوشخار خود است/پای بشقاب هزاران زن هندو خوابیدگاو کف کرده و خورناز کش قصه شدم/تا دهانو شکمی هست مرا در یابیدشقه هایم سر میخ است به آتش بکشید/زیر خاکستر این شعر کبابش بکنیداین بطی را که به دستان خودم ساخته ام/مفصل از هم به درآریدو خرابش بکنیدزیر خاکستر این شعر کبابم بکنیدمابقی را بگزارید که سگها ببرندمردهایی که به دل حسرت دختر دارندشاخ ها را بفروشندو عروسک بخرندنره گاوی که منم پای خودم مسلخ منگوشه ی لیز همین ذهن زمین خواهم خوردترسم این است اگر جبر به ماندن باشدمرگ بی حوصله از یاد مرا خواهد بردترسم این بود همان بر سر شعرم آمدسینه ی کوه و تن باغ خیابان شده بودکوه و حیوانو درختان همه خاموش شدندوقت سوسو زدن حسرت انسان شده بودقدسیان بر سر هم صحبتی ام چانه زندندبوسه بر قامت این نوبر بیگانه زده اندریسه از تاک کشیدندو به کاشانه زدنددوش دیدم که ملائک در میخانه زدندگل آدم بسرشتندو به پیمانه زدندگم شدم پرت شدم تار تنیدم به سکوتتشنه کف کرده و تف دیده در عمق برهوتناگهان زد به سرم دست رسانم به قنوتساکنان حرم سترو عفاف ملکوتبا من راه نشین باده ی مستانه زدندمن بد آورده دنیای پر از بیمو امیدنامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسیدسیب ممنوعه به چنگ آمدو دستانت چیدآسمان بار امانت نتوانست کشیدقرعه ی کار به نام منه دیووانه زدندوقت لب بستن خود هم همه را عذر بنهسگ که با گرگ بجوشد رمه را عذر بدهحقو ناحق شدن محکمه را عذر بنهجنگ هفتادو دو ۷۲ ملت همه را عذر بنهچون ندیده اند حقیقت ره افسانه زدندآخ اگر زودتر از من به زمین می افتادبرگ همزاد من او بود که در مسلخ باددست بردم که نجاتش بدهم دست ندادشکر آنرا که میان من او صلح افتادحوریان رقص کنان ساقر شکرانه زدندگرچه خوب است که با شعله بپیوندد شمعبی حضور نفس نور نمیگندد شمعپای دل را به دلی سوخته میبندد شمعآتش آن نیست که از شعله ی آن خندد شمعآتش آن است که در خرمنه پروانه زدندمن سوالم پر پرسیدن بی هیچ جوابمرده شور شبو روز منو این حال خرابدل به دریاچه ی حافظ زدم از ترس سرابکس چو حافظ نه کشید از رخ اندیشه نقابتا سر زلف سخن را به قلبم شانه زدندمثل من چشم به قلاب جهانت داریماهی کوچک گندیده دریاچه ی شورمثل من منتظر تلخ ترین ثانیه ایجغد ویرانه نشین بوف زمین خورده ی کورگرچه دستان تو سیب از وسط خاطره چیدگرچه از خون خودم خوردیو فتحم کردیشانه بر شاخ کشیدیو شکستم دادیهر بلایی که دلت خواست سرم آوردیگرجه داغم زده ای باز زنیت داریپرچم عشق همین گوشه ی پیراهن توستمن که آبستن دنیای پر از تشویشمخوشبحال تو که آسودگی آبستن توست
دانلود آهنگ علیرضا آذر به نام اثر انگشت با لینک مستقیم و رایگان در دو کیفیت خوب (۱۲۸) و عالی (۳۲۰) به همراه متن آهنگ اثر انگشت علیرضا آذر
دانلود همه آهنگهای علیرضا آذر در بزرگترین مرکز جست و جو و دانلود رایگان و پرسرعت آهنگ های ایرانی | آواکاو
Download Mp3 320 & 128 + Lyrics Text
ثبت نظر